به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، به همین مناسبت، «مسعود آبآذری» نویسنده کتاب «چای آخر» (خاطرات شهید احمد کشوری) دلنوشتهای را در اختیار این سرویس قرار داده است. در این دلنوشته میخوانیم:
15 آذرسال 59 روز شهادت مردی است در کوههای ایلام. روزهای شگفتی بود. میبایستی همچون آرش جانت را بر سر عشق به وطن در کمان میکردی و به پرواز تیری، حق میستاندی.
روزهایی که حرف بیفایده بود و اگر میگفتی: وطن، دوستت دارم، باید در عمل جان شیرین را میدادی. و گرنه لاف عشق زدن کار هر بیسروپایی هم میتواند باشد.
احمد کشوری، کشورش را عزیز شمرد و سوار بر رخش آهنی خود شد و آتش در خرمن غرور دشمن افکند.
احمد که خوشنویس چیرهدستی بود، برای نگارش عشق به جوهر سرخ و کمیابی نیاز داشت که چون نیافت، از خون خودش خط عشق نوشت.
او که فرزند خطه پهلوانان مازندرانی بود و فنون کشتی را از بر، با خصمی (دشمنی) پنجه در پنجه افکند و چهره به چهره شد که میخواست ناهار را در ایلام و شام را در تهران بخورد ولی احمد و همرزمانش در همان نوار مرزی ایلام سفره عزا برایش چیدند و خود باده عشق نوشیدند و رقص شهادت را برپا داشتند.
روز 15 آذرماه، روز بادهنوشی و رقص عاشقانه سلحشوران هوانیروز بر ملت شریف ایران مبارک باد.